تولد امام رضا (ع)
یادم رفت بنویسم که پریروز رفتم شرکت آقای سبزی و قرار شد براشون اولین کار طراحی سایتو برای یه مشتری بزنم ... خیلی خوشحالم که دارم کار توحوزه وب دیزاینینگ رو شروع می کنم
قرار شد هر از گاهی هم من برم و کلاسهای آموزشی رو برای بعضی مشتریاشون برگزار کنم.
دیروز این خبرو شنیدم که یکی از بچه های کلاس زبان داره میره فرانسه ... حس میکنم که خوش بحالش !!!
امروز میلاد امام رضاست دیشب تو خونه داشتم می چرخیدم که چشمم افتاد به یه کارت که روی مبل بود اولش نور افتاده بود روش تصویرش معلوم نبود فکر کردم کارت دعوت مهمونیه رفتم جلو دیدم یه کارت پستال با تصویر حرم امام رضاست... یه حالت عجیبی شدم آخه امروز پرچم حرم امام رضا رو میارن و قرار گذاشتیم با سمیه که بریم برای مراسمش
شب هم میخوام برم باغ بخوابم . یه تجربه متمایز خاصصصصصصصصص
اون آقای روانشناس دیشب هم پیام داد و من کم کم داشتم کم می آوردم که چطور راضیش کنم که بیخیال رابطه و ازدواج با من بشه ... میگفت حتی حاضره که محل کارشو از تهران به همدان انتقال بده !!! هرچی میگفتم میگفت تو هرچی باشی من میخوامت!!! کاش یه پسر همشهری این مدلی پیدا میشد... :)))))
نمیخوام برای یه رابطه دوستانه یا آشنایی یه مدت دنبال خودم بکشمش ... حس توام ترس با ترس دارم... ترس بخاطر مشکل استرسی که دارم و ترس بخاطر اینکه اونو نمیشناسم و نمیتونم بهش اعتماد کنم با این حال یه حس لطیفی هست وقتی کسی میگه هرجور که باشی هر مشکلی که داشته باشی من میخوامت... ولی نمیخوام بهش ظلم کنم
- ۹۶/۰۵/۱۲